تسنیم گفت

رنج اجتناب ناپذیره.

هلیوس

تمام جاندارانی که در طول هستی خورشید را پرستش کرده‌اند را میفهمم. که چرا.

اصل حاذق

توضیح‌ به زبان ساده سخته.

رو در بایستی

انباشت شرم و حیا نکن.

فوران

کنجکاوی بزرگتر از ترسه.
🌋

خیطه

منتظر کیفیت نمون.

قرار

هر فعل آدمی با طمانینه صورت بگیره، سطح والاتری از کیفیت تجربه میشه.

فرصت

امروز متوجه‌اش شدم؛ برای هیچ کاری، هیچ‌ وقت، فرصت کافی پیدا نمیشه. همینی که الان در اختیارم هست رو با نهایت استقبال، تمام و کامل، استفاده بکنم.

یکتا

زندگی مقایسه‌پذیر نیست.

به قول فخرالدین

رها کن ول نکن.

کافیی

وجودت بسه، گیر داشتن نداشتن چیزی نباش.

خوشدار

آدمیزاد خوشش میاد از آدمیزاد خرده بگیره و آدمیزاد خوشش نمیاد آدمیزاد ازش خرده بگیره.

حاضری؟

حضور ما بند بدنمندی ماست.

The Holdovers

There a nothing new in human experience. each generation thinks it invented debauchery or suffering or rebellion, but mans every impulse and appetite from the disgusting to the sublime in on display right here all around you.

So, before you dismiss somthing as boring or irrelevant, remember, if you truly want to understnd the present or yourself, you must being in the past. you see, history is not simply the study of the past. it is an explanation of the present.

مهران گفت

نور از قند هم بدتره.

دگر چیزِ دگر چیز

آدم‌ها چیزها را به شکل متفاوتی ادراک می‌کنند.

مهناز میگه

زیستن خودش اثر هنریه.

به قول بابای امین

کرده پشیمون بهتر از نکرده پشیمونه.

یاوه

مدعی خرد باشی اما ننویسی، زکی.
⌨️

فن دوم

فکر کردن به کاری سخت‌تر از کردنشه.

اصل هفتم

زبان قاصره.

تو از تو من از من

اینکه من از تو بدم میاد مشکلی در منه نه تو، اینکه تو از من بدت میاد مشکلی در توئه نه من.

مسیر

کلی طول کشید بفهمم آدمیم. کلی قراره طول بکشه بفهمم آدم چیه.

راهبری

+ مکانیزم دفاعیت چیه؟

– شکست میخورم.

غُر

رنگ کرامت رنج‌هایت را نگیر.

بوم

میمونی در جنگل، آدمی در شهر.

پیامدار میان

از طرفی رنج خلق از طرفی درد خالق.

🧴

فن یکم

فاکران مینویسند.

کامروا

زود پاشو.

خفن

کار درست از آدم درست برمیاد.

به قول هلنون

فرض سوء برداشت و غفلت بر فرض سوء نیت ارجح است.

بازتاب

من بازتابمم.

🪞

حال

معمولیش هم عالیه.

مواظب خودت باش.

هر چقدر میگذره دارم بیشتر به حد زیبایی و عمق مهر این جلمه پی‌میبرم.

اصل ششم

کمتر بهتر.

ادب کپیدن

– کی از خواب پامیشی؟
+ هر وقت از خواب پاشدم.

وزش

رها کن ورنه کشانده می‌شوی.

جای جلافت

بگیر بشین.

👖

حشر قلّه

خط مرزی باریکیست بین پشتکار قهرمانانه با لجبازی احمقانه. گاه بهتر آن است که با سرسختی سماجت کنیم مسیر را تغییر دهیم تا اینکه در مسیر قله‌ایی باطل جان طلف کنیم.

بازاندیش

طراح پول میگیرد که جای تو فکر کند یا تو را به فکر کردن وادارد یا فکر‌ کردن یادت دهد یا همراه فکر کردن یاری‌ات دهد یا اینکه اصلا تو نیازی به فکر کردن نداری یا اصلن اینقدر فکر کردن خوب نیست یا چه؟

منقض

تمرین کلید حفظ کیفیات است.

نا

آدم بوی خانه خودش را ‌نمی‌شنفد.

فلسفیدن یا فیلسفیدن

شکست خوبه برات، بخورش عزیزم.

💌

اصل پنجم

متعصبانه بی‌تعصب باش.

نوردی

علاج گیرافتادن در دره‌های کوه حماقت، مصرف مداوم تواضعه.

نعم دوم

دوست خوب.

زر یا زر

بزرگی سراسر به گفتار نیست، دو صد گفته چون نیم کردار نیست.

سرزنش

دو سر سوخت دو سر باخت.

داداش داری اشتباه میزنی!

مغز ماهیچه است.

پاسخ تمام دردهایم

تو خود شفیق خود باش.

زمان

بزرگسالی درباره‌ٔ درک طول کشیدن چیزهاست.

سوگ

درک فقدان، هم‌بازی شدن با درد است.

اصل چهارم

بد فاز نشو.

نعم اول

خوب خوابیدن نعمت است.

ادب تغییر

کم‌مقدار و آهسته و پیوسته.

امرض میگه

بلد بودن لازمه ولی کافی نیست.

آرمانشهر

ما بایستی روش هم‌زیستی با افکار و عقاید مختلف را پیدا کنیم.

شاهد

وقتی یاد بگیرم دنیا را همان طور که هست ببینم و نه آن طور که دوست دارم.

به قول امیر

همهٔ معرفت‌های بشری برآمده از تجربه است.

همه‌شمول

فقر احمق میکند.

بیست و شش سالگی

درک تنهایی.

بازی بازی

کار خودتو بکن. آخرش کسی گردن نمیگیره.

زیست زیستی

رشد نامتوازن عوارضی سرطان گونه دارد.

گُِلش

پیازی که گلش اصراره، گلش اکراهه.

اصل سوم

انسان حیوانیست ناطق، نه چیز بیشتری.

🦍

رول

ترجیح میدم مثل بابا باشم. شاخ. همیشه دستم آچار و شلوارم گیریسی. همیشه پوتینام خاکی. وارد. بابا کار نمیکنه. چون بازی میکنه.

ادب ادامه

مراقبت از توان کار کردن، از خود کار کردن واجبتره.

کوه

اون چیزی که نمیتونی ازش بالا بری و عبور کنی خودتی.

بیکار

– من چیکار کنم؟
+ رو خودت کار کن.

برد برد

برای بردن رنج کمتر باید رنج بیشتر برد.

اصل دوم

خودت رو دوست داشته باش ولی جدیش نگیر.

تحت تداوی

این دهر از هر چیز مربوط به خودم متنفرم.

دلیل رحیم

متین صدام میزد. می‌گفتم اسم من متین نیست. ولی باز متین صدام میزد.

گمانه

طراح، شاید، شاید آخرین کاری که میکند شکوه‌ست.

بتونستن

میدونم، نمیتونم.

قارداش

کار سخته.

اسطوره

اگر از میان‌شان جبر انتخاب هست، بین سلطان بودن شیر یا مکاری روباه، من رواق بودن خر را بیشتر هستم تا دیگری.

نکن

قیاس مفسده.

برق بهاری

ملایی تمام سوادش را در خورجین خرش زورچپانده بود. در گذر از عبور دشتی. ناگه صدای مهیب رعدی شد. خر رمید. حیوان زبان بسته از ترس پا به فرار. ملا به یک آن دید. دید تمامش در خورجین است. تمام خودش. حال ملا بدو خر بدو.

اصل اول

مرگ قطعیست.

رواداری

آمرزگارا، در فقر بمیرانمی تا در جهل.

والادگر

کاش درختی بودم که تو با حرص هرسم میکردی.

آفتو

زیر آفتاب که مینشینم، بهم اضافه میشود.

بافتنی

پیش خودت میشینی یه فکرایی میکنی، در صورتی که پیش خودت نشستی یه فکرایی کردی.

اختیار دارید

بایستی رفتار باشه که احساس رو ایجاد کنه نه بلعکسش.

بزنس

از خوشگل نفروش تا بفروش بافرهنگ خیلی راهه.

به قول آرش

همش ذهنیه، ذهنیه همش.

عابر

حال پیاده یا سواره فرق چندانی ندارد در آخر ماجرا. همه‌مان عابریم.

نخیر

سوال میکند که آیا اجازه دارد سوال کند. سوال میکنم که آیا اجازه دارم اجازه دهم سوال کند.

نقاد

تندی کلام، تخم فساد بیان است.

درس

نیک‌ نام

خانه‌ام از قضا نقلیست. از قدر، همسایگان گرامی‌ام اسم و نامم را نمی‌دانند یا نمی‌خواهند که بدانند. در گفتگوها و مکاتبات واتساپی‌شان به اسم آقای واحد ۴۰ متری خطابم می‌کنند. به آقای واحد ۴۰ متری بگویید درب را قفل کند. به آقای ۴۰ متری بگویید رسید قبض را مجدد ارسال کند. نیک‌ نامیست برای خودش.

شارژ

کاش در شهری زندگی میکردیم که برای هر کاری بیرون از خانه، تنها نگرانیمان باد لاستیک چرخ‌های دوچرخه‌‌مان بود، جای اینهمه دلهره. جای اینهمه رعبی که هم علاجش، هم تخمش، در این ماسماسک برقیست.

اسباب

همه در همه حال در حال بازی.

که میکنی میکنی که

حرکت که میکنی دردها حرکت می‌کنند.‌ حرکت میکنی که دردها حرکت کنند.

مانترا

برو وای نس، بدو وای نس.

به قول سهیل

از یک چیزی لذت بردن یه هنریه، که باید یادش بگیری.

بده بره

خواستن رنج زاست.

بکن

کار را که کرد آن که کرد.

شرح

نمیبینندت

خیالم راحت است. گرچه پیش هم‌دیگر نیستیم. برای هم‌دیگر نیستیم. ولی از آنکه چونان انسان نازنینی وجود دارد انتهای دلم را قرص و قوام میکند. که قشنگی‌های اطراف فقط برای ابر و بیابان و نرمی بوی نم باران نیست. بلکه تو هم هستی. حال چه تو، چه امثالت چندانی فرق ندارد. فرق مهم‌اش این است در جای دگر که از جای من بسیار بسیار دور است، کسی دیگری از هم‌جواری تو، دلش شادکام و لبریز است. از دل خوش گفتم از بخت ناخوش هم اندکی گله کنم. بدا، بدا بحال آنانی که نمیبینندت.

تو دیگه کی؟

من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب.

کمتر خالی ببند

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من.

فی‌البداهه

خوب که فکر میکنم
نمیفهمم
دلیل این همه سپیدی شیر را

۱۴۴، میم علوی

وهس

چون بزدلی در دل‌بندی.

وارد

اونقدر باهاش ور برو، تا واردشی.

این درد‌ها از کجا می‌آیند؟

همه‌شان از بی‌سوادیست. همه‌شان.

قلق

نیم بیشتر درک قلق هرچیزی، نهفته است در درک شیوهٔ کار کردش.

سختته؟

خردش کن.

شیوه‌نامه

نسیان

انسان موجودیه که حتی «نفس کشیدنش» هم باید بیاموزه.
🫁

شیفته میشم. شیفهٔ کسی که سوال خوب میپرسه.

از من میخواهی به تو اعتماد کنم؟

جای کهنه زخم‌هایت را نشانم ده.

چاکر

آدمیزاد نوکر عادتهاشه.

نوب‌ِ دوست‌داشتنی

مدیرهای بد معمولا آدم‌های خوبی/متخصص‌های خیلی خفنی هستن ولی مدیر خوبی لزوما نیستن. بخاطر همین خوب بودنشون هم هست که توسط تیم تحمل میشن. و خرابی‌ها ریز ریز همین جاهاست که به بار میاد.

راهکارش

کلتو به کار بنداز

تا دیروز همش فکرمان این بود که تحت اثر محدودیت‌هامانیم. ولی نبود، نیست. هر آنچه هست در کله مبارک است. از سر مبارک کار بکشیم، مثل بنز کار میکند، وگرنه در بهترین حالت به کشتنمان ندهد، زجرمان قطعا میدهد.

منبع تاثیر

نِت

ببین منم نمی‌دونم. من فقط تنها چیزی که می‌دونم اینکه نمی‌دونم. اگر حوصله داری بیا بشین باهم بخونیم ببینیم چی نوشته، اینقدر از من سوال نپرس.

نابی جور

جورمان جور شد. جور خوبی هم جور شد.

اُستاکار

تعاریف زیادند. جان کلام، اُستای‌ کار آن است که همه وقت و همه حال دقت می‌ورزد و حسن خلقش برای همگان بدیهی‌ست.

فیل‌ هوا کردن

فرزندم، راکت‌ساینس هم با تمرین و تکرار آسونه، به دلت شک راه نده.

مارادونیسم

هر کاری رو از زمین خاکیش باید شروع کرد.

پروانه‌ای

در ریه‌هایم وضوح بال تمام پروانه‌های جهان بود.

پخمه

عاقل بودن یعنی بوقت بودن. زرنگ بودن یعنی بوقت بودن. بوقت درک کنی، درک بشی. بوقت عمیق شی. عاشق شی. بوقتش اخم و تَخم کنی بوقتش خنده کنی. بوقت بزرگی کنی. بوقتش چشم بسته بگی هرچی تو بخوای. بوقتش نه بگی، گریه کنی، فرار کنی، حرص بی‌ثمر بخوری. بوقت. هیچ وقت بوقت نبودم.

وحشی

من رو هر چقدر خودم نشست مرور کرد، دید در زمان‌هایی که با بیشترین اشتیاق دست به کار و تصمیمی زده، تبدیل شده به بهترین برهه‌ی زندگیش. نقطه‌های عطف‌ زندگیش در این تعریف شده که شیدای چیزی بشه و تماما خودش وقفش کنه. قشنگ بعد از این وقف هست که زیبا میشم. اصلی‌ترین نسخه‌ی خودم رو تجربه می‌کنم. دقیقا بعد از همین موشکافی بود که فهمیدم که چرا به نبات‌های خودروی طبیعت میگن وحشی.

مایه

owrsi · Otagh Band – Mediocrity (گروه اتاق – میل میانه مایگی)

خفخام

خفخام یک لحظه‌ است. یک آن است. دقیقش می‌شود وقتی نیاز به حرف زدن داری ولی حرفی برای زدن نداری یا حتی واقعا حرف برای زدن نداری ولی زبانی هم برای گفتن نداری یا همان لحظه که می‌پرسند چته و یک نمی‌دانم را در پاسخ میکوبانی به صورتشان تا بلکم متوجه این خفگی‌ات بشنوند ولی دریغا انگار جای تو آن‌ها خفخام گرفته‌اند و چیزی نمی‌گویند و کاری نمی‌کنند.

آمال

در بهار جوانی آفت به فکربافی‌هایمان زده. آمال شدن خواسته‌های نشدنی. رغبت باختگی همه‌ی رویاها. زیاداند ازین دست قبیل. این روزها به فکر علاج باید بود، دردها ازدیادند.

پری‌زاد

سه کیلو و هشتصد گرم.